به گزارش خبرنگار ندای اصفهان، متن زیر سخنرانی برخط دکتر راضیه ایزدی در جمع والدین و مربیان مرکز آموزشی پویه است که به بحث وسواس و اضطراب در کودکان می پردازد.
***
کارگاه وسواس و اضطراب در کودکان
با حضور سرکار خانم دکتر راضیه ایزدی
جلسه اول – پنجشنبه ۳۱/۴/۱۴۰۰
بسماللهالرحمنالرحیم
با عرض سلام و صبحبخیر امیدوارم حال همگی خوب باشد و امروز هم با یکدیگر راجعبه یکی از موضوعات دوران کودکی درواقع یکی از دغدغههای والدین در دوران کودکی میخواهیم صحبت کنیم. خیلی خوشحالم که این موضوع انتخاب شد چون یکی از موضوعاتی است که اگر ما در کودکان بهخوبی شناسایی کنیم و بهخوبی به آن بپردازیم میتوانیم از خیلی مسائل در نوجوانی و بزرگسالی پیشگیری کنیم.
میخواهم با یک سؤال شروع کنم. البته این سوالی که در ابتدا میپرسم در واقع یک تقاضا است و تکراری است. لطفاً هر پدر و مادری که در این جمع هست، یک معرفی از خودشان که چند فرزند دارند و فرزندانشان چند ساله هستند؟ برای من بفرستند. [پاسخ مستمعین]
چه شد در این دوره شرکت کردید؟
اما نکته دیگری که امروز میخواهم سوال کنم این است که چه شد در این کلاس شرکت کردید؟ آیا صرفاً علاقمندی بود یا اینکه یک موضوعی را در خودتان یا فرزندتان دیدید و نگران شدید و خواستید به نگرانیها و دغدغههایتان با این دوره پاسخ بدهید، اگر لطف کنید و این سوال من را پاسخ بدهید خیلی به روند جلسه امروز کمک میکند.
من توضیحی راجع به اضطراب و وسواس بهطورکلی بدهم. لطفاً یک نگاهی به خودتان و سالهایی که زندگی کردهاید از کودکی، نوجوانی تا الان بکنید و کمی از فضای بچهها دور شوید. آیا علائم اضطراب و وسواس را در خودتان در کودکی، نوجوانی یا الان که بزرگسال هستید، دیدید؟
سوالی که من از شما دارم این است: آیا در این چند سال زندگی نگران این بودید که مدل من با دیگران فرق دارد، کمی حساستر هستم و زودتر بهم میریزم.
ویژگیهای خاص سن کودکان را با وسواس اشتباه نگیریم
من قبلاز اینکه بحث وسواس را شروع کنم راجعبه بچهها توضیحی بدهم که سه ویژگی در کودکان هست، ولی در کودکان زیر شش سال پررنگتر هست. این سه ویژگی خیلی شبیه وسواس است، خیلی شبیه اضطراب است ولی نه وسواس است و نه اضطراب. بلکه مخصوص دوران کودکی است. من این را میخواهم بگویم حواسمان باشد که ویژگیهای کودکانه را با وسواس و اضطراب اشتباه نگیریم. خیلی از چیزهایی که ما در بچههایمان میبینیم خیلی راحت میتوانم بگویم بهخاطر سنش است، اما میخواهم این را گوشهی ذهنتان داشته باشید که بچهها ویژگیهایشان این هست ولی اگر افراطیتر و بیشتر شد باید نگران اضطراب و وسواس بشویم.
بچهها سه ویژگی دارند، این سه ویژگی در بچهها طبیعی است؛ ولی شبیه وسواس و اختلالات اضطرابی است.
اولین ویژگی: بچهها کلاً «حساس» هستند مثلاً ممکن است یک بچهای وقتی لباسش کثیف میشود بگوید من لباسم کثیف شد و نشان شما بدهد و بگوید چرا لباس من کثیف شده است؟ ممکن است کسی به شما بگویید این وسواس است، لزوماً این وسواس نیست. در بچهها حساس بودن، هست. وقتی یک خط روی لباسشان بیفتد ممکن است بهم بریزند. ممکن است بچهای وقتی دستهایش خیس بشود دستهایش را فرم خاصی بگیرد و بگوید مامان دستهایم خیس است، چون حساس هستند. مثلاً کسی بوسه به پوستشان کرده جای بوسیدن را پاک می کنند یا مثلاً اگر دقت کنید بچهها در غذا خوردن اگر نظم بشقاب شان بهم بخورد ممکن است بگویند چرا؟ حساس بودن یکی از ویژگیهای دوران کودکی است و ما حواسمان باشد که با وسواس اشتباه نگیریم.
دومین ویژگی: بچهها زود وجدانشان اذیتشان میکند یعنی «وجدانگرایی» یکی از ویژگیهای بچهگانه است. مثلاً بچهها زود برای دیگران ناراحت میشوند و عذاب وجدان میگیرند و کافی است که به آنها بگویید تو مرا ناراحت کردی، آنوقت این فکر که من دختر بدی هستم یا پسر بدی هستم زود اذیتشان میکند. این در وسواس هم خیلی زیاد است. آدمهای وسواسی بیشازحد وجدانگرا میشوند و اصول اخلاقی برایشان مهم میشود.
مثلاً ممکن است چیزی از خانه کسی میآورند و بعد شما میگویید این کار، کار خیلی اشتباهی است و تند با آنها برخورد میکنید؛ عذاب وجدان رهایش نمیکند و میخواهد همان شب برود و آن وسیله را ببرد و به آن فرد تحویل بدهد. اینها در بچهها طبیعی است.
سومین ویژگی: که در بچهها طبیعی است و در وسواس هم دیده میشود «تکرار» است. بچهها اهل تکرار هستند و از تکرار خوششان میآید، یک قصه را هزار بار شما برای بچهها تعریف کنید دوست دارند. فیلم و کارتون یا جاییکه میروند در آن بازی کنند یا بازی تکراری را دوست دارند. بچهها اهل تکرار هستند چیزی که ما در وسواس زیاد میبینیم.
این چند مورد را کنار یکدیگر بگذارید: حساس بودن، اهل تکرار بودن، عذاب وجدان (زود عذاب وجدان به سراغشان میآید). حالا چون اینها در بچهها طبیعی است من میخواهم امروز راجعبه وسواس و اضطراب صحبت کنیم، این بخشهای کودکانهاش را کوتاه جدا بکنیم اما یک نکتهای هست.
دو موضوع را باید حواسمان باشد:
۱- اگر این سه مورد خیلی بیشتر از حد شد ما را به وسواس و اضطراب مشکوک میکند. یعنی شدت اش که رابطه بچه و پدر و مادر را مختل کرده است.
۲- آیا سابقه وسواس در خانواده هست؟ مثلاً پدر وسواس دارد، مادر وسواس دارد یا خانواده پدری و خانواده مادری درگیر وسواس هستند. اگر سابقه وسواس در خانواده هست باید وسواس را جدی بگیریم چون میدانید که وسواس جنبه ژنتیکی اش جنبه قوی است گرچه جنبه محیطی دارد و هر دو هست. برای اینکه یک نفر دچار وسواس بشود هم سابقه ژنتیکی و هم سابقه تربیتی مهم است.
این نشانهها در دوران کودکی یک مقدار ما را نگران میکند که نکند دارد از وسواس یا اضطراب یا اختلالات اضطرابی خبر میدهد.
وسواس در کودکان را بیشتر بشناسیم
سراغ وسواس در بچهها بیاییم و یک مقدار بیشتر بشناسیم. وقتی بچهای دچار وسواس میشود اولین اتفاقی که می افتد یک سری افکار به سراغ او میآید، ممکن است افکار نیاید و تصاویر ذهنی به سراغ او بیاید. یک تصویر که اذیتش میکند یا یک سری تکانههای وسواسی که هر سه را مثال میزنم و توضیح میدهم.
انواع افکار وسواسی:
آلودگی: مثلاً ممکن است بچه فکر به سراغش بیاید که دستم کثیف شد، فکرهایی که سراغ بچهها میآید اینها است: فکر آلودگی، فکر اینکه دستهایم تمیز نیست و میکروبی است.
تردیدهای تکراری: مثلاً هر کاری که بچه میخواهد انجام بدهد تردید به سراغش میآید، این درست است، این غلط است، انجامش دادم یا انجامش ندادم، این را پرسیدم یا نپرسیدم، یعنی مرتب تردید بچه را اذیت میکند.
میل به اطمینان: انگار چیزی از درون به او میگوید حالا بپرس تا مطمئن بشوی. بعد میگوید مامان یعنی من دستم به اینجا خورد کرونا نمیگیرم؟ بعد شما میگویید نه مامان نمیگیری، بعد دوباره میپرسد! (یکبار دیگر از مامانم بپرسم طوری که نیست).
دقیقا همین!: هر کاری که میخواهد انجام بدهد یک چیزی از درون به او میگوید که مطمئنتر شو- مطمئن تر شو… تو نباید مردد باشی و تو نباید شک داشته باشی و باید مطمئن باشی و برای همین خیلی ممکن است سوال بپرسند و از پدر و مادر تایید بخواهند.
قرینگی: یک رفتار وسواسی دیگر که اذیتشان میکند این است که همهچیز باید قرینه باشد؛ کفشها باید جفت و جفت باشد، این طرف و آن طرف کمد باید قرینه باشد، یا باید دقیقاً عین هم باشد. بعضیها وسواس نظم دارد آن قدر مرتب میکنند تا آخرش فکری به آنها بگوید الان دقیقاً همین است و درست است.
توهین به مقدسات: ممکن است بچهها افکار خیلی آزاردهندهای نسبتبه مقدسات و آدمهای مقدس در ذهنشان بیاید که خیلی آزاردهنده است. به این شکل که ممکن است یک فحش به سراغشان بیاید نه اینکه به زبان بیاورند، در ذهنشان رد میشود.
افکار جنسی ناخواسته: مثلاً ممکن است یک تصویر اندام تناسلی در ذهنش مرتب بیاید یا مثلاً یک چیزی در یک جایی شنیدهاند و این در بچههای دبستانی بسیار بیشتر است. یک شکلی دیده اند آن شکل بهطور وسواسی اذیتشان میکند.
از دستدادن کنترل یا آسیبزدن: یک فکر دیگر که اذیت میکند این است: نکند کنترلم را از دست بدهم؛ مثلاً یک حرفی را بزنم که نباید بزنم یا آسیب زدن، نکند من به کسی آسیب بزنم یا کسی را هل بدهم.
بیتصمیمی: نمیتواند تصمیم بگیرد. همینکه میخواهد تصمیم بگیرد انگار یک فکری در درونش میگوید صبر کن تا مطمئن شوی، صبر کن تا اطلاعاتت کامل شود و کمی صبر کن بهخاطر همین همیشه یک حالت بیتصمیمی هست.
برگردیم به مبحث قبلی، چیزی که در وسواس در ابتدا باید به آن بپردازیم این است: بچههای وسواس فکر اذیتشان میکند به این شکلی که گفتیم فکر آلودگی یا همه افکاری که گفتیم، ولی خب میتواند به شکل تصویر هم باشد، میتواند به شکل تکانهها هم باشد. اینکه گفتیم از دست دادن کنترل مثلاً چیزی از درون کودک را اذیت میکند که الان کنترلم رو از دست میدهم و مثلاً لباسم را در جمع درمیآورم، الان کنترلم رو از دست میدهم حرفی میزنم که نباید بزنم، الان کنترلم را از دست میدهم ممکن است یک نفر را هل بدهم.
دومین اتفاقی که میافتد کودک را پریشان میکند یعنی اضطراب ایجاد نمیکند و کودک را پریشان میکند. ما بچههای وسواس را لزوماً مضطرب نمیبینیم و عصبی، کلافه و بهمریخته میبینیم چون این افکار و تصاویر ذهنی پریشانشان میکند.
سومین اتفاقی که میافتد این است، کودک وسواس دیگر مجبور است یک عمل وسواسی را انجام بدهد. دست خودش نیست انگار در آن لحظه اختیاری ندارد. عمل وسواسی ویژگیاش این است که اجبار در آن هست و کودک مجبور است دستهایش را بشوید یا سوال بپرسد یا مجبور است به جورابش یک ساعت ور برود تا جورابش همانطور که میخواهد بشود یا مجبور است موهایش را آنقدر به آن ور برود تا موهایش دیگر باب طبعش باشد و آرام بشود. بنابراین وقتی ما میگوییم وسواس منظورمان آن سه کلمه است: تکانه، پریشانی و عمل وسواسی
انواع اعمال وسواسی:
– شستشو (شستشویی که توسط بچهها تکرار میشود، دستهایشان را زیاد میشویند یا هر چیز دیگری را زیاد بشویند).
– چک کردن (مرتب چیز ها را چک میکنند مثلاً چک کردن اینکه آیا وسایلشان در کیفشان هست، چک کردن اینکه در خانه بستهشده یا نه، چک کردن اینکه بابا در ماشین را بستی یا نه؟)
– نیاز به پرسیدن: چیزی که در بچههای وسواس بیشتر دیده میشود این است که نیاز دارند بپرسند مثلاً مامان ظهر به دنبالم میآیی؟ ما گاهی اوقات بهاشتباه میگوییم شاید این اضطراب جدایی است ولی نه! وسواس است که کودک هی باید بپرسد که مامان خوب است؟ درست است؟ شما بگو که درست است.
– نیاز به گفتن: انگار نیاز دارند همهچیز را به مامان بگویند و اگر نگویند یک حالت بدی در درونشان هست که باید همهچیز گفته شود.
– شمارش: مجبور هستند سرامیکها را بشمارند یا ماشینها را بشمارند.
– نظم و ترتیب: مثلاً باید کمد، کیف، رختخواب شان یک نظم خیلی خاص داشته باشد و اگر مقداری حالت صافی از روی تختخوابشان از بین برود بهم میریزند یا مثلاً چیدمان اسباببازیها و کتابهایشان.
– اعمال تکراری: هر کاری را تکرار میکنند. فکری اذیتشان میکند (مثلاً فکر مرگ پدر و مادر) میخواهند یک سری کارهای تکراری انجام بدهند تا آرام بشوند و آن فکر برود. مثلاً اگر سه بار از روی صندلی ات بلند نشوی و نشینی برای مادرت اتفاقی میافتد یا مثلاً اگر سه بار دستت را اینجا نزنی برای مامانت اتفاقی میافتد.
– منتظر ماندن یا انجام ندادن تا زمانیکه دقیقاً همان شود. این بینظمی که میگوییم بعضیوقتها بهخاطر این است میگویند اتاق من که آن نظمی که میخواهم نمیشود پس ولش کن و اصلاً نمیخواهم. اگر خواست منظم کند ان قدر به آن ور میرود تا بالأخره آن نظمی که خودش میخواهد بشود. خیلی وقتها در بچههای وسواس اتفاقاً وسواس نظم و ترتیب دارند ولی بینظم هستند چون نظم برایشان در یک صورت فقط معنا دارد، نظمی که دقیقاً آنچیزی که میخواهند بشود.
– ذکر گفتن یا عبادت کردن: در بچههایی که در دبستان هستند مثلاً ممکن است مرتب احساس کنند باید صلوات بفرستند یا ذکر بگویند تا فلان اتفاق نیفتد.
– اطمینان طلبی مثلاً دائماً از پدر و مادر سوال میپرسند من الان دستم را اینطوری شستم درست است. دست من خونی نیست به من بگو که دست من خونی نیست. مامان من مشقهایم را نوشتم الان دیگر خوب است معلم میپسندد. یا من دیگر کرم از دستم پاکشده یا نشده است. ما به این وسواس میگوییم.
در وسواس یک فکر وسواسی، پریشانی و عمل وسواسی داریم. خاصیت وسواس این است. دوستانی که خودشان وسواس دارند کاملاً میتوانند صحبتهای من را لمس بکنند. وسواس جبرش خیلی آزاردهنده است یعنی فرد یک جبر درونی برای انجام این کارها احساس میکند و این خیلی میتواند آزاردهنده باشد و عملکرد فرد را مختل بکند.
اما اضطراب چیست؟ و در بچهها به چه صورت است؟
اضطراب و وسواس در کودکی خیلی شبیه بهم نشان میدهند و خیلی وقتها اصلاً والدین وسواس بچهها را اسمش را اضطراب میگذارند یا اضطراب بچهها را حالتهای وسواسگونه نام میگذارند.
در اضطراب این سه مورد را می بینیم:
اولین چیزی که در اضطراب میبینیم نگرانی است؛ یعنی یک نگرانی در ذهن فرد میچرخد. نگرانیها معمولاً به شکل «نکند» هست. نکندهایی به سراغ فرد میآید: نکند من مشقهایم را بد بنویسم، نکند برای مادرم اتفاقی بیفتد، نکند مامانم به دنبالم نیاید، نکند دیگران مرا مسخره بکنند، نکند این گربه به من حمله بکند، نکند دیرم بشود. درواقع یک نگرانی همیشه در ذهن بچهها هست و این نگرانیها اضطرابشان را بالا میبرد.
معمولاً بچههای اضطرابی دو کار میکنند؛ دیدید اعمال وسواسی چقدر زیاد بود ولی در اضطراب معمولاً ما دو کار را داریم یا اطمینان طلبی میکنند و دائماً میپرسند که آیا این درست است؟ مامان شما میآیی؟ مامان این کار را بکنم یا نکنم؟ یا اجتناب میکنند و آنجاها نمیروند.
در واقع در اضطراب نگرانی و اطمینان طلبی داریم، البته اجتناب هم هست. مثلاً بچهای که اضطراب جدایی دارد یا اطمینان طلبی میکند و میگوید مامان ظهر دنبالم میآیی یا اینکه اصلاً مدرسه نمیرود و از مدرسه رفتن اجتناب میکند یا اینکه اجتناب میکند از اینکه بگذارد مادرش از مدرسه بیرون برود. وقتی میگوییم اضطراب در بچهها منظورمان این است که اختلالات است.
انواع اضطراب در کودکان
بعضی از بچهها اضطراب جدایی دارند یعنی همینکه میخواهند از مادر جدا بشوند علائم اضطراب سراغشان میآید. بعضی از بچهها اضطرابشان خیلی پخش و منتشر است؛ راجعبه همهچیز نگران هستند یعنی انگار این بچه مسئول همهچیز هست و برای همهچیز نگران است یا فوبی اجتماعی دارند از اینکه در جمع بخواهند حرف بزنند اضطراب دارند البته حواسمان باشد منظورمان از جمع، جمع بزرگسال نیست چون جمع بزرگسال ممکن است خجالت بکشد منظورمان جمع همسن و سال خودش است مثلاً در کلاس حرف نمیزند چون از بچههای دیگر خجالت میکشد. این فوبی اجتماعی یا فوبی خاص میشود. منظور از فوبی ترس شدید است مثلاً از ارتفاع میترسد، از حیوانی مثل گربه بهشدت میترسد؛ از حشرات میترسد، از آب میترسد. به این ها اختلال اضطرابی میگوییم.
اضطرابهای موقعیتی یعنی بچه اضطراب خاصی مثل اضطراب جدایی یا اضطراب منتشر یا فوبی اجتماعی و فوبی خاص ندارد و در بعضی موقعیتها مثلاً زمان امتحان خیلی مضطرب میشود یا مثلاً وقتیکه نظم زندگی بهم میریزد مثلاً میخواهیم مسافرت برویم در چنین موقعیتهایی کودک بهم میریزد.
این تعریفی از اضطراب و وسواس بود. پس وقتی ما میگوییم بچه من بچه اضطرابی است باید شما از خودتان بپرسید منظور چیست؟ چه اضطرابی؟ اضطراب جدایی دارد؟ اضطراب منتشر دارند؟ فوبی اجتماعی دارد؟ فوبی خاص دارد؟ اضطرابهای موقعیتی دارد؟ ما همینطور فقط میگوییم اضطراب دارد. اضطراب در بچهها باید یک نوعی باشد یا مثلاً وقتی میگوییم وسواس در بچهها کدام نوعش است. کدام نوع وسواس بیشتر مدنظر است این تعریف کلی بود.
پرسش ها و پاسخ ها
سوال: وسواس نسبت به یک شخص میتواند باشد یا نسبت به همه باید حساس باشند؟
جواب: بله، یکی از مشکلاتی که ما در وسواس داریم ممکن است فرد وسواس نسبتبه یک نفر حساس شده باشد و با بقیه کاری ندارد. مثلاً پسر بچهای نزد من میآمد فقط بر روی مادرش وسواس داشت و این بچه طوری بود که فقط باید غذا از بیرون برایش میگرفتند، ظرف یکبارمصرف برای او میگرفتند که خودش غذایش را در ظرف یکبارمصرف میریخت و می خورد. چرا؟ چون ظرفی که مادر میشست را قبول نداشت، غذایی که مادر میپخت را قبول نداشت. مادر میگفت از زمانیکه بچه من وسواس داشته که حدود پنج سالگی بوده من هنوز این بچه را بغل نکردم چون مادر را تمیز نمیداند. بچهای که من مشاوره میکردم دبستانی بود و کلاس چهارم یا پنجم دبستان بود و مادرش را نجس میدانست و جالب بود که با پدرش این مشکل را نداشت و با خواهر و برادرانش این مشکل را اصلاً نداشت. بله این هست که بچه نسبتبه یک نفر حساس بشود.
سوال: اعمال وسواسی ممکن است دو مورد از اعمال باشد یا همه باید باشد؟
جواب: خیر، حتی ممکن است یکی از موارد باشد. اینها مدل های مختلف اعمال وسواسی است و میتواند یکی از این موارد باشد. وسواس فوقالعاده غیرمنطقی است و اصلاً منطقش جور درنمیآید.
سوال: پسر چهار و نیمساله ای دارم که در سن دو سالگی مجبور شدیم او را عمل جراحی کنیم. بعداز عمل، زبان پسرم خیلی دیرتر باز شد. یعنی الان نسبت به پسرهای چهارو نیمساله خیلی کمتر بعضی از کلمات را میتواند ادا بکند و تا سه سال و چهار پنج ماه خیلی کمصحبت میکرد ولی به یکباره زبانش باز شد. همچنین بعد از آن عمل شروع به ناخن خوردن کرد. آن موقعکه میخواستند از من جدا و بی هوشش بکنند، هنوز همه آن وقایع یادش است و از من میپرسد که چرا من را عمل کردید؟ هنوز دست به جای عملش میگذارد و میگوید چرا این قسمت شکمم را باز کردند؟ هم اکنون نیز در مورد دفع ادرار و دستشویی رفتن فرزندم دچار مشکل شدیم. در ۲۴ ساعت ممکن است فقط دو بار دستشویی برود و حتی اگر جای دیگری برویم ممکن است فقط یکبار دستشویی برود. مخصوصاً اگر خانهمان را عوض بکنیم شاید یک هفته، دو هفته و یا زمان زیادی لازم است برایش گذاشته شود تا به دستشویی عادت بکند و خیلی راحت به دستشویی برود. ما در رابطه با این قضیه با پسرم مشکل داریم و بعضاً میگوید که من دستشویی ندارم و اصرار دارد که دستشویی ندارد و من بر روی بحث سلامتی و سلامت کلیه او دغدغه و نگرانی دارم که چگونه این مشکل را حل کنم. الان حس میکنم حالت اضطراب دارد چون برای دستشویی اش خیلی مقاومت میکند که ندارد و نمیرود و ناخنهای دست و پایش را میخورد.
جواب: فعلا سوال تان را نگه دارید تا من به سراغ روشهای برخورد با اضطراب بروم بعد آنجا اگر سوالتان را پاسخ ندادم حتماً دوباره بپرسید.
سوال: در مورد تمایل کودک به اعمال تکراری و پرسیدن و چک کردن باید با بچه همراه بود و آن اعمال را تکرار کرد و جواب همه سوالات تکراری را بدهیم یا او را از این کار منع بکنیم و بگوییم دلیلی برای تکرار و توضیح نیست؟
جواب: حتماً یک بخش گفتوگوی امروزمان راجعبه همین موضوع است. پاسخ سوالتان را جلوتر که برویم میدهیم. یکی از بحثهای مهمی که والدین باید در نظر بگیرند این است که با اعمال وسواسی بچهها چه کنند؟
سوال: پسر من اضطراب موقعیتی دارد مثلاً زمان شروع کرونا یا زمان زلزله کرمانشاه یا زمان شروع کار جدید.
جواب: این ها اضطرابهای احتمالاً موقعیتی میشوند.
سوال: پسر من همه جا دستشویی نمیرود و خودش را نگه میدارد مگر اینکه مطمئن بشود که تمیز است.
جواب: اینهم میتواند نشانههای وسواس باشد.
سوال: من در مورد اضطراب و وسواس دچار ابهام شدم. کلاً ناخن خوردن نشانهی اضطراب است؟
جواب: خیلی میتواند نشانه اضطراب باشد یعنی ناخن جویدن خیلی نشانهی اضطرابی است.
سوال: دخترم علائم اضطراب را دارد اما عواملی مثل چک کردن و پرسش کردن هم دارد.
جواب: چک کردن و پرسش کردن در اضطراب هم هست. گفتیم که اطمینان طلبی دارند.
سوال: بچهای که وسواس دارد را چگونه همراهی کنیم مثلاً اجازه ندهیم که خواهرش به وسایلش دست بزند؟
جواب: این همان سوالی است که گفتیم جوابش را می دهیم.
سوال: فرزندم اضطراب موقعیتی دارد، وقتیکه میخواهد مدرسه برود میگوید صدای قلبم را میشنوم و حالت تهوع می گیرم.
جواب: بله اضطراب موقعیتی است البته اگر اضطراب جدایی نباشد و این را باید چک بکنیم.
سوال: دختر من زمان دیدن تلویزیون پوست لبهایش را میکند و ناخنهایش را با دستش میکند؟
جواب: اینها علائم اضطراب است.
سوال: احتیاط بیشاز حد نشانه وسواس است؟
جواب: اگر احتیاط بیشاز آن حد احتیاط بچگانه است میتواند نشانه وسواس باشد.
یک نکته کلی را من بگویم: اگر خود شما یا همسرتان، خانواده شما یا همسرتان زمینه وسواس دارید و این نشانه ها در بچهها پیش میآید، احتمال اینکه وسواس هست، بیشتر است. یعنی اگر زمینه ژنتیکی باشد یکی از گزینهها میتواند وسواس باشد.
سوال: دختر من مدام به مادرش چسبندگی دارد و موقع اضطراب باید دست مادرش را لمس کند تا آرام بشود.
جواب: بهنظر میآید اضطراب جدایی باشد ولی باز هم باید نشانههای دیگرش را ببینیم چیست؟
سوال: پسر من علائم اضطراب و وسواس را ندارد. از یکونیم سالگی هم خیلی خوب و روان صحبت میکرد ولی از دو و نیم سالگی طی یک اتفاق، روانی کلامش را از دست داد. علت چه میتواند باشد؟
جواب: الان چند ساله است؟ آیا با یک گفتار درمانگر چک کردهاید؟ در سهسالگی بچهها ممکن است به صورت روانی کلامشان را از دست بدهند. این روانی کلامش برگشته یا یک مدتی بوده است؟ گفتار درمانگر رفته است؟ در سهسالگی گاهی وقتها روانی کلام از دست میرود ولی زود برمیگردد. اگر برنگشته است، اولین انتخاب ما گفتار درمانگر است که حتماً باید باشد.
سوال: دختر من خیلی روی راحتی لباسهایش حساس است و سخت لباس جدید انتخاب میکند. آیا این لزوماً وسواس میتواند باشد؟
جواب: این همان چیزی است که من میگویم شاید بچگانه باشد. باید بچهگانه بودنش را رد کنیم باید ببینیم آنقدر افراطی هست که از بچهگانه بودنش یک مقدار گذشته است.
سوال: بچه ای که تمایل دارد با صدای سشوار بخوابد و حتماً یکی از لباسهای مادرش کنارش باشد وسواس و اضطراب دارد؟
جواب: خیلی شبیه به اضطراب است.
سوال: نخوابیدن بهتنهایی در اتاق هم اضطراب است؟
جواب: بله، اینها اضطرابهایی است که برایتان توضیح میدهم که چرا اتفاق میافتد.
سوال: تشخیص اینکه علائم موجود، مربوط به حالت بچهگانه است یا وسواس و اضطراب؟ خودمان میتوانیم انجام بدهیم یا باید مشاوره برویم؟
جواب: اگر شدت و اختلال و آزاری که برای بچه ایجاد میکند، (هم شدت و هم اختلال و هم اذیت) بیشازحد باشد طوری که شما را نگران بکند باید با یک مشاور در ارتباط باشید. البته بحث امروز این است: احتمالاً بچههای شما کوچک هستند شما بهعنوان پدر و مادر کارهایی که من میگویم را انجام بدهید اگر اوضاع بهتر بشود پس وسواس نیست ولی اگر نشد قطعاً باید درمان بشود و در مورد درمان میگویم که چه کار کنید.
سوال: بچه ای مدام به ساختن یک وسیله سخت فکر می کند. وسایلی که برای ساختن آن وسیله سخت و کار سخت لازم است. آیا این وسواس است یا کمالگرایی؟
جواب: شاید کمالگرایی باشد.
سوال: برای پدر و مادر وسواسی، وسواس بچهها خیلی سختتر است چون خیلی خوب درک میکنند که بچهها چه حال بدی دارند.
جواب: بله.
سوال: اگر کودک حاضر نیست چیزهای جدید را امتحان کند، آیا این وسواس است؟
جواب: این نشانه وسواس نیست اما بچههای وسواسی چیزهای جدید را امتحان نمیکنند.
سوال: پسر ۱۲ ساله ام بیشاز حد از جن و عنکبوت میترسد و میگوید خانه ما جن دارد.
جواب: میتواند فوبی خاص باشد که برایتان گفتم. اینها را باید با همدیگر بررسی بکنیم که آیا میتواند نشانه وسواس باشد یا علامت اضطرابی؟ میتواند نشانه اضطراب باشد.
درک تجربه کودکان در وسواس و اضطراب
سراغ این بیاییم که یک مقدار من و شما با همدیگر بچهای که وسواس و اضطراب دارد را بیشتر درک بکنیم. میخواهیم فعلاً اضطراب و وسواس را از یکدیگر جدا نکنیم و ببینیم بچهای که بهمریخته و مضطرب است و یا وسواس دارد، چه اتفاقی برایش میافتد.
لطفاً به این تصویر خوب دقت کنید.
با این تصویر ارتباط بگیرید. اینجا سه دایره مشخص میبینید. یک دایره راجع به بدن صحبت میکند، یک دایره راجع به افکار و یک دایره هم راجع به رفتار صحبت میکند. کاملاً با این سه دایره ارتباط برقرار کنید.
۱) دایره اول: بچهای که وسواس دارد و الان در موقعیت وسواسی قرار گرفته یا اضطراب دارد و در موقعیت اضطرابی قرار گرفته است، اول ازهمه بدنش خیلی اذیت می شود. این را خیلی حواسمان باشد این در بچهها خیلی محسوس است یعنی چی؟ یعنی بچهای که مضطرب است یا وسواس دارد عرق کف دستش ممکن است اذیتش بکند به خصوص در بچههای اضطرابی اینمورد زیاد است. تپش قلب دارد؛ قلبش تندتند میزند. همان بچهای که گفته صدای قلب خودم را میتوانم بشنوم. تنش ماهیچهای دارد انگار ماهیچههایش سفت شده و نمیتواند کاری انجام بدهد انگار همه عضلاتش منقبض و گرفته شدهاست و علائم معدهای و رودهای دارد مخصوصاً دلدرد یا حالت تهوع یا نیاز به دستشویی رفتن زیاد احساس میکند. اینها از موارد مهم هستند و ممکن است علائم دیگری هم داشته باشند مثلاً قفسهی سینه درد میکند.
درواقع اگر بخواهیم بچههایی که وسواس و اضطراب دارند را درک بکنیم اولین چیزی که باید حواسمان باشد این است که این بچه، بدنش آرام نیست؛ بدنش تنیدگی دارد، بدنش آشفتگی دارد مخصوصاً مجاری ادراری و دستگاه گوارشی و سیستم قلبی و عروقی و سیستم تنفسی این چهار مورد خیلی درگیر هستند.
دوستانی که با مباحث بدن آشنا هستند سیستم سمپاتیک خیلی فعال است. پس یک بچه ای که بدقلقی میکند و اذیت میکند، آشفتگی بدنی درونی دارد.
۲) دایره دوم: این بچه افکارش هم بهمریخته است یعنی افکار وسواسی همینطور در ذهنش رد میشود. اگر وسواس باشد مثلاً یک فکر تکرار شونده به او میگوید که کثیف شد یا یک فکر تکرار شونده به او میگوید که بهم ریخت، نظمش بهم ریخت یا به جای افکار وسواسی ممکن است نگرانی اذیتش بکند. همین نگرانی که در اختلالات اضطرابی داریم مثلاً نکند من تنها بمانم، نکند مادرم نیاید، نکند مامانم را از دست بدهم، نکند پدر و مادرم با هم دعوا بکنند.
بچههایی که وسواس و اضطراب دارند خطاهای فکری اذیتشان میکند. خطاهای فکری مثل عینک میمانند وقتی ما یک عینک روی چشممان است، اگر این عینک رنگی باشد آن دنیا را رنگی میبینیم. حال اگر خطاهای فکری داشته باشم دنیا را از پشت خطاهای فکری میبینم و این خیلی مهم است که شما در درک بچهها حواستان به آن باشد.
خودگویی های منفی این است که میگویند من میدانم امتحانم خراب میشود، من میدانم نمیتوانم این کار را انجام بدهم، من میدانم وقتی به آنجا بروم معلم از من سوال میپرسد و من بلد نیستم جواب بدهم و آبرویم میرود، من میدانم الان این اتفاق میافتد. خود گویی های منفی صحبتهای منفی هست که ذهنی برای بچه اتفاق میافتد و هرچه پیش میرود حالش را بدتر میکند.
وقتیکه به بچههای اضطراب و وسواس نگاه میکنید در قسمت افکار میبینیم چقدر این بچهها اذیت هستند. افکار وسواسی یا نگرانیهایی که به سراغشان میآید و خطاهای فکری که دارند و خودگویی های منفی.
۳) دایره سوم: درمورد رفتار وسواسی است. باید آداب وسواسی را بهجا بیاورند باید آنطوری که آرام میشوند دستشان را بشویند حالا هرچقدر هم که طول بکشد مجبور هستند بشویند. آنطوری که وسواس به آنها میگویند باید راه بروند، لباس بپوشند، تختشان را مرتب بکنند، اتاقشان را مرتب کنند یا آنطوری که وسواس به آنها میگوید باید بخوانند و یاد بگیرند.
درعینحال رفتارشان (مخصوصاً در بچههای اضطرابی زیاد است) اطمینان طلبی است و دائم باید بپرسند و سؤال بکنند تا مطمئن بشوند؛ مامان این درست است، این غلط است.
اجتناب؛ یک جاهایی نمیروند و تصمیم میگیرند یک جاهایی نروند یا تصمیم میگیرند فلان کارها را انجام ندهند چون اذیت میشوند.
رفتارهای عصبی؛ بعضیوقتها یک بچه مضطرب یا وسواس بقیه بچهها را میزند، بقیه بچهها را دعوا میکند، با مامان بحث میکند، بدقلقی میکند، خودش را بهدر و دیوار میزند. به اینها رفتارهای عصبی میگوییم و دلیلش همان موارد بالایی است که گفتیم اذیتش میکند.
انواع خطاهای فکری
۱) یکی از خطاهای فکری که بچههای وسواس دارند (البته بزرگترها هم دارند) این است: افکار خیلی مهم هستند و باید برای افکار اهمیت قائل شد. مثلاً اگر این فکر به سراغش بیاید که مامانت مریض میشود، باخودش میگوید چون این فکر به سراغم میآید باید کاری بکنم، صلوات بفرستم تا این فکر برود. فکرها مهم هستند. من و شما که بزرگسالیم اگر وسواس نباشیم میدانیم که فکرها هیچ اهمیتی ندارند فکر هیچ قدرتی ندارد شما بدترین فکر سراغتان بیاید هیچ اتفاقی برایتان نمیافتد. بهترین فکر هم به سراغتان بیاید هیچ اتفاقی برایتان نمیافتد و افکار هیچ قدرتی ندارند. همین الان میتوانید امتحان کنید و به هر چیزی در دنیای واقعی فکر بکنید، هیچ اتفاقی نمیافتد. ولی برای بچهای که وسواس یا اضطراب دارد یک چیزی اذیتش میکند، یک عینک روی چشمهایش است پس افکار مهم هستند پس مراقب افکارت باش.کودک وسواسی میگوید وقتی یک فکر به سراغت میآید نباید نسبت به آن بیخیال باشی، باید به آن فکر اهمیت بدهی. مخصوصاً در بچههایی که وسواس فکری دارند این خیلی زیاد است.
۲) یکی دیگر از خطاهای فکری در بچههای دچار وسواس یا اضطراب (در وسواسها بیشتر است) این است: میل به اطمینان دارند و نباید در حالت عدم اطمینان باشند. باید به قطعیت برسند. در واقع نیاز بهقطعیت دارند مثلاً بچه در ماشین مینشیند و میخواهید بیرون بروید بعد میگوید مامان شما که آخرین نفر بودی در آپارتمان را بستی؟ شما میگویید بله بستم. بعد میگوید نه مامان مطمئن هستی که بستی؟ مامان میگوید بله بستهام. بعد دوباره میگوید مطمئن مطمئن بستی؟ اگر ذره ای شک به سراغش بیاید، چیزی در درونش میگوید تو باید اطمینان صددرصد داشته باشی. بهخاطر همین در امتحان دادن خیلی اذیت میشوند.
۳) یکی دیگر از خطاهای فکری بچههای دچار وسواس و اضطراب، پیش برآورد خطر است. خطرات را از آنچیزی که هست بالاتر برآورد میکنند مثلاً خطر تصادف بعضی از بچهها در ماشین خیلی اذیت میشوند چون احتمال تصادف را خیلی بیشتر از آنچیزی که هست برآورد میکنند، احتمال اینکه دزد به خانهشان بیاید، احتمال اینکه برای مادرشان اتفاقی بیفتد، احتمال اینکه امتحانشان را خراب بکنند، اینها همه پیش برآورد خطر است. در بچههای وسواس و اضطرابی پیش برآورد خطر بسیار زیاد است.
من از شما خواهش میکنم به دنیای درونی بچهها بروید و ببینید چقدر اذیت هستند. یعنی ذهنشان خطرات را از آنچیزی که هست چندین برابر نشان میدهد.
۴) یک خطای فکری دیگر که در بچههای وسواس هست مسئولیتپذیری افراطی است. خودشان را مسئول میدانند که این کار را انجام بدهند مثلاً در مورد تمیزی مسئولیتپذیری افراطی دارند، در مورد نظم همینطور، در مورد سلامتی دیگران همینطور، در مورد اینکه اتفاق بدی نیفتد همینطور، در مورد اینکه پیشگیری از اتفاق بد بکند همین طور و خیلی خودشان را مسئول میدانند.
۵) کمالگرایی دارند بهترین را میخواهند به کم راضی نمیشوند به کم بسنده نمیکنند.
۶) تفکر اخلاقی انعطاف ناپذیر دارند. در اخلاقیات، ذهنشان بهشدت انعطافناپذیر عمل میکند مثلاً یکی از آنها چیزی میپرسد و بعد پاسخی میدهند. مثلاً در پاسخ حقیقت را نگفتند دروغ هم نگفتند ولی حقیقت را هم نگفتند، همان لحظه ذهنش اذیتش میکند که تو دروغ گفتی و هر کسی دروغ بگوید به جهنم میرود و این همینطور اذیتش میکند تا این که راستش را بگوید و راستش را هم خجالت می کشد بگوید و همینطور بچه معذب و اذیت است.
این شش مورد از موارد مهم هستند. در بچههای اضطرابی مورد سوم خیلی زیاد است. اما در بچههای وسواسی هر شش مورد وجود دارد. البته لازم نیست همه موارد در بچه باشد و یکی هم کافی است که باشد و بچه اذیت بشود.
لطفاً مقداری بچهها رو درک بکنید. بدنشان اذیت است، افکارشان هم که اذیت میشود و رفتارهایشان را هم ببینید.
پس اگر ما بخواهیم یک بچه وسواس یا اضطرابی را درک بکنیم می گوییم بچهام چقدر بدنش بهمریخته است، افکار و رفتارش هم که آزارش میدهد. با کارهایش هم به نتیجهای نمیرسد. علاوه براین منتقد هم زیاد دارد ؛پدرش دعوایش میکند، مادرش دعوایش میکنند، بقیه هم میگویند این چه کاری است که انجام میدهی. این بچه روزبهروز آشفتهتر میشود. چرا؟ چون به آن نتیجهای هم که میخواهد نمیرسد.
درمان وسواس در کودکان
ما اینجا نمیخواهیم در مورد درمان وسواس و اضطراب صحبت کنیم ولی من فقط اشارهای به درمان وسواس و اضطراب در بچهها بکنم. بعدازآن میخواهیم راجعبه فرزند پروری این بچهها صحبت بکنیم و بگوییم پدر و مادرها باید چکار کنند و نمیخواهیم بگوییم که متخصصان چکار بکنند. امروز حرفمان راجعبه والدین است. آنها هم باید درمان وسواس و اضطراب را تا حدودی بشناسند تا در انتخاب درمانگر برای بچهها دقت کنند و آنها را وارد هر درمانی نکنند.
درمان وسواس کار پدر و مادر نیست. کار پدر و مادر این است که یاد بگیرند با بچه چه کار بکنند. (چه زمانی که بچه هنوز برای درمان نرفته و چه وقتیکه برای درمان رفته) بنابراین فقط میخواهم درمانهای مورد پذیرش دنیا در مورد وسواس را بگویم.
همانطور که در تصویر زیر میبینید من سه کلمه انگلیسی را پائین نوشتم:
CBT ERP ACT
فرض کنید شما میخواهید پیش یک پزشک بروید، میدانید که آن پزشک بیشتر گرایش به جراحی دارد یا به دارودرمانی یا پزشک سنتی است؟ در واقع وقتیکه شما پیش یک پزشک میروید روشها برایتان مهم است. اگر جراحی بخواهد اتفاق بیفتد برایتان مهم است که این جراحی باز است یا جراحی بسته؟
در رشته روانشناسی و مشاوره هم خانوادهها باید بدانند که وقتی من پیش یک مشاور یا روانشناس میخواهم بروم ابزارش چیست؟ ابزار ما روانشناسها رویکردهایی است که کار میکنیم. با چه رویکردی کار میکند؟ لازم نیست والدین رویکردها را بشناسند ولی مهم این است آگاهی داشته باشم زمانیکه من بچهام وسواس دارد آیا باید نزد مشاوری که این رویکرد را کار میکند ببرم؟ شاید این رویکرد درمان وسواس نباشد نمیخواهم شما را دچار وسواس بیشتر بکنم ولی اینها اسمش حساسیت است.
وسواس یک روش درمانی دارد و آن هم رفتاردرمانی است. در جدیدترین مقالات کل دنیا روش درمان وسواس رفتار درمانی است ولا غیر. درصورتی ما میگوییم یک نفر خوب شده یا نشده که بگوییم رفتاردرمانی گرفته یا نگرفته است، اگر رفتاردرمانی نگرفته، میگوییم خوب نشده اگر رفتار درمانی گرفته و خوب نشده آنوقت سوال برایمان به وجود میآید: چه شده که رفتاردرمانی گرفته ولی خوب نشده. نزدیک به هشتاد سال است رفتاردرمانی در کل دنیا انجام میشود. در این ۸۰ سال رفتاردرمانی سه پیشرفت داشته است. ما به آن میگوییم سه موج رفتاردرمانی را داشتیم.
این سه رویکردی که اینجا میبینید فقط میخواهم گوشه ذهنتان باشد تا بچههایتان الکی توسط مشاورین و روانشناسانی که شاید اطلاعاتی نداشته باشند دستکاری نشوند. من مطمئن هستم اینموضوع برایتان مهم هست که کجا بروید و از چه مشاوری استفاده بکنید. اینکه لزوماً بگویید من مشاور رفتم و خوب نشدم شرط نیست. آیا آن مشاور و روانشناس توانسته آن روش اصلی را به کار ببرد؟
این سه مورد سه روش رفتاردرمانی هستند. موج اول رفتاردرمانی (CBT) میگوید درمان وسواس مواجهه است، موج دوم اش (ERP) میگوید مواجهه همراه با کارکردن روی خطاهای شناختی است. موج سوم اش (ACT) میگوید مواجهه در آن باشد خطاهای شناختی هم رها میکنیم اما باید بچهها را سرگرم زندگی درست بکنیم. چه چیزی در زندگی برایش مهم است. درواقع میگوید بچهها ارزشها را هم شناسایی بکنند و به سمتش بروند.
اگر بچه شما وسواس دارد و نزد یک روانشناس یا مشاور ببرید هر کدام از این سه مورد را با او کار بکند خوب است. هر کدام را که مسلط باشد و کار بکند. هر سه مورد برای وسواس خوب است. دارو چطور؟ دارو درصورتیکه پریشانی بچه زیاد است و ریشهی ژنتیک وسواس قوی است یعنی ریشه ژنتیکی خیلی قوی است و نشانههای وسواسی هم خیلی تند و تیز است.
روانشناس بچه شما باید فوقتخصص کودک و نوجوان باشد. وقتی روانشناس و مشاور به شما گفت بچه شما وسواس دارد، شما میپرسید چطور و با چه روشی میخواهید درمانش کنید؟ میشود آن روش را برای من توضیح دهید؟ میشود یک کتاب به من معرفی کنید که من بروم در آن زمینه مطالعه کنم؟ بچهها نباید الکی دستکاری بشوند ما باید زمانی بچهها را دستکاری کنیم که بدانیم روانشناس آنقدر بر روی روشش مسلط است که می تواند بچه مرا بهجای اینکه دستکاری بکند، درمانش بکند.
درمان اضطراب در کودکان
CBT – ACT – Play therapy
اما وقتی بچهها را با اضطراب پیش روانشناس یا مشاور میبریم باز هم درمان انتخابی یا همان رویکردها، بازیدرمانی است. بازیدرمانی میتواند دلبستگی محور یا هیجان محور باشد که برای اضطراب خیلی خوب و کمک کننده است ولی بچههای وسواس خیلی بازی درمانی نمیخواهند.
بچههای وسواس باید به شیوه و روشهای درستی که بهتان گفتم درمان شوند ولی درمورد بچههای اضطرابی اینطور نیست. مثلاً برای بچهای که فوبی خاص یا فوبی اجتماعی یا اضطراب جدایی دارد، روش ها میتواند با همدیگر فرق بکند اما درکل بازیدرمانی برای بچههای اضطرابی روشهای خوبی است. روشهایی که روی دلبستگی کار میکند کلاً روشهای قشنگی برای اضطراب است. act خیلی قشنگ کمک می کند، اینها رویکردهایی هستند که در بحثهای اضطرابی خیلی به بچهها کمک میکند.
در همین حد فقط میخواهم گوشه ذهنتان باشدآن جاییکه برای مراجعه انتخاب میکنید حتماً تخصصی کار بکنند و به مشکل بچه بپردازند. ولی مشکل چه وسواس باشد و چه اضطراب و درمانش چه بازیدرمانی باشد وچه مواجهه و… هر کدام از اینها باشد. دقت بکنید باید کمک کند تا بدن به آرامش برسد، هر روش درمانی که هست باید بدن را آرام کند، افکار به رهایی برسد یعنی فرد دیگر گیر افکارش نباشد حالا هر کدام به روش خودشان پیش میروند اما هدف این است که فرد در فکر نباشد و رفتار تغییر بکند؛ رفتار به یک سبک منعطفتر و درواقع رفتار سازگارانه تر تغییر بکند چون الان رفتار سازگار نیست.
مثلاً شما بچهتان را پیش یک روانشناس میبرید. انصافاً بعد از یک یا دو هفته نمیتوانید قضاوت بکنید که آن روانشناس خوب کار میکند یا نه. ولی بههرحال وقتی من بچهام را چهار، پنج جلسه میبرم باید ببینم آیا بدنش آرامتر شده؟ آیا از افکارش رهاتر شده؟ آیا رفتارش تغییری کرده؟ در واقع باید اینها گوشه ذهنم باشد. خواهش من از شما این است که وسواسگونه به این ها نپردازید چون اگر وسواسگونه پرداختید خود اینها مکافات میشود ولی شما بدانید وقتی من چهار جلسه فرزندم را پیش روانشناس بردم و جلسهی پنجم است وسواس اش که خوب نمیشود، معجزه هم نمیشود بچه هم آرامتر نشده ولی رفتارهایش دارد تغییر میکند و این خوب است. بالاخره باید حداقل در یکی از این سه مورد بهبود ببینم.
لطفاً اگر با توجه به بحثهای امروز نگران وسواس و اختلالات اضطرابی در بچههایتان شدید بهتر است به یک مشاور مراجعه کنید. چون بچهای که وسواس و اضطراب دارد اگر درمان نشود اضطراب بدنش را بهم میریزد، فکرش را بهم میریزد، رفتارش را بهم میریزد، این سه مورد را کنار یکدیگر بگذارید. نه بدن آرامی دارد، نه فکر آرامی و نه رفتارهای سازگاری و همینطور در زندگیاش پیش میرود و کل زندگی بچه را تحت تاثیر قرار میدهد. بنابراین من موافق زود درمان کردن هستم.
اضطراب که خیلی خوب درمان میشود ولی در مورد وسواس این را بگویم کلاً وسواس درمان صددرصد ندارد درکل دنیا اختلالات اضطرابی خوب میشود اما وسواس به صفر نمیرسد اما اگر شما سن بروز وسواس را هم بتوانید عقب بیندازید خیلی هنر کردید. چون بچهای که در ۵-۴ سالگی وسواس اش شروع می شود و فرد دیگری که در سن ۲۴ سالگی وسواس اش شروع می شود، خیلی با هم فرق دارد. آن که بعد از ۲۰ سال وسواس اش شروع میشود؛ درسش را خوانده، دانشگاه را قبولشده یا حتی ازدواجش را کرده و حالا وسواس اش شروع شده ولی بچهای که از بچگی درگیر وسواس شده، عملکرد تحصیلی، انتخابها و همهچیزش اثر میگیرد.
بنابراین ما در وسواس بهدنبال درمان صددرصد نباشیم. اینکه وسواس بچه شما به صفر نرسد این نشانه بد عمل کردن مشاور و روانشناس تان نیست، این خاصیت وسواس است. اما اختلالی که وسواس در زندگی بچه ایجاد میکند، میزان وقتیکه از او میگیرد، میزان آزار و اذیتی که به او میرساند، اینها باید کم بشود، میزان بینشی که بچه روی وسواس اش دارد، باید درست بشود. گاهی اوقات والدین میگویند کلمه وسواس را اصلاً به او نگو. برای چه نباید بگوییم؟ باید بچه بداند که اینها وسواس است. باید بداند که اینها وسواسهای فکری است و وسواس اجازه نمیدهد که تصمیمات زندگیاش را بگیرد.
در مورد اختلالات اضطرابی اگر پدر و مادر همراهی بکنند و مشاور و روانشناس هم بهخوبی عمل بکنند مشکل حل میشود مثلاً فوبی اجتماعی کاملاً میتواند حل بشود و درمان میشود.
سوال: بچه من دو و نیمساله بود روانشناس برای فوبی تشخیص بازیدرمانی داد ولی بعد از ده جلسه هیچ تغییری ندیدم.
جواب: قبل از جلسه ۵-۴ عجله نکنید ولی بههرحال انتظار میرود که بعد از ۵-۴ جلسه باید تغییراتی ببینم اگر تغییراتی ندیدم باید فقط بروم و با روانشناس و مشاورم در میان بگذارم و بگویم من تغییری نمیبینم. آیا اتفاقی افتاده و من چیزی نمیبینم؟ من نگران هستم. من در این سه بعد تغییری نمی بینم نه از لحاظ جسمی، نه از لحاظ فکری و نه از لحاظ رفتاری. چرا تغییری ایجاد نشده است؟ حالا باید چه کار کرد؟
فرزند پروری کودکان مبتلا به وسواس یا اضطراب
من والد باید چکار بکنم؟ وظیفه من چیست؟ و من چه نقشی دارم؟
لطفاً بحثهای راجع به فرزند پروری را خیلی جدی به آن بپردازید. شما خیلی مادرانه و پدرانه فکر بکنید. من بر روی فرزند پروری خیلی بیشتر تاکید دارم.
ما یک مقدار می خواهیم راجع به کلمه ی «حرفهای رفتار کردن» برای پدر و مادر بگوییم، مادرانه رفتار کردن یا پدرانه رفتار کردن. ما درمانگر بچهمان نیستیم ولی بهشدت میتوانیم درمان آنها را حمایت بکنیم.
لطفاً این مغز را ببینید. برای مغز سه بخش را تعریف کردیم. به آن قسمت پایین که نزدیک ساقهی مغز است، مغز خزندگان یا مغز بدنی میگوییم. مغز بدنی مسئول فیزیولوژیک بدن است مثل تنفس، تعریق، تپش قلب و ضربان قلب و… ما انسانها این مغز را داریم و خزندگان هم دارند. کمی بالاتر میرویم آن قسمت خاکستری تیرهرنگ مغزی هست که پستانداران دارند (یعنی رده بالاتر از خزندگان) مغزی است که در آن هیجانات خیلی قوی است مثل خشم، ترس، نفرت و شادی ناگهانی به خصوص خشم و ترس. مثلاً زمانیکه ما به یکباره میترسیم یا عصبانی میشویم مغز پستانداران تحریک میشود. این قسمت جلوی مغز و خاکستری کمرنگ، مغز متفکر است. مغزی که اهل تفکر است و این فقط مربوط به انسانهاست.
در واقع ما انسانها هر سه مغز را داریم اما پستانداران دیگر که پایینتر از ما هستند آن دو مغز بدنی و پستانداران را دارند. خزندگان هم فقط مغز بدنی دارند. مثلاً شما شامپانزه را با مار مقایسه کنید با هم چقدر فرق دارند؟ مثلاً رابطهای که شامپانزه با بچهاش میگیرد یا رابطهای که یک سگ، گربه، گوسفند که پستانداران هستند با بچههایشان میگیرند با رابطهای که خزندگان با بچههایشان میتوانند بگیرند چقدر فرق دارد؟ اینها بهخاطر این است که ردهبندی مغزها با هم فرق دارد.
انسانها هر سه مغز را دارند. پایینترین مغز، مغز بدنی است. بالاتر از آن مغز هیجانی و بالاتر از همه مغز متفکر است. شما بهعنوان پدر و مادر باید چه کار کنید؟ اصل کار را بدانید چیست بعد روشها را با هم پیش میرویم.
سیستم مغز به گونه ایست که از پایین به بالا آرام میشود نه از بالا به پایین. اگر شما میخواهید یک نفر را آرام کنید اول باید مغز بدنیاش را آرام کنید، بعد مغز هیجانی و بعد مغز متفکرش را آرام کنید. اصلاً مغز از پائین به بالا عمل میکند. این اصل کار است یعنی چه؟ یعنی اگر بچه شما اضطراب دارد و بهمریخته است نباید با او حرف بزنید باید بغلش کنید. اگر حرف بزنید، با مغز متفکرش حرف میزنید و مغز متفکر هم فعلاً کار نمیکند چون مغز بدنی بهمریخته است. اول باید مغز بدنیاش آرام بشود تا بتواند هیجاناتش را تنظیم کند و بعد فکر کند.
فردی که خیلی عصبانی و برانگیختهاست، صورتش قرمز شده، رگهایش بیرونزده، نمی توان با او حرف زد. فردی که بهشدت ترسیده است شما به او بگویید نترسید اتفاقی نمیافتد. اصلاً حرف شما را گوش نمیکند چون سیستم مغز طوری است که از پایین به بالا آرام میشود. حال پدر و مادر وظیفهشان چیست؟ پدر و مادر باید مثل مغز عمل کنند یعنی بچه را از پایین به بالا آرام بکنند ما باید بدن بچه را آرام کنیم لازم نیست با بچه حرف بزنیم.
مهمترین وظیفه ما این است که بدن بچههایمان را آرام بکنیم یعنی زمانیکه بچهمان عصبی و بهمریخته است، اضطراب دارد اگر میتوانیم بغلش بکنیم، به او بگوییم بیا بنشین کنار من یا بنشین روی پاهایم. اگر این کار را نمیتوانیم بکنیم به او چیزی نگوییم. هر چیزی که شما بگویید بدتر میشود. الآن متأسفانه وقتی بچههایمان عصبانی میشوند خودمان هم عصبانی میشویم و شروع به نصیحت کردن و غر زدن میکنیم. با همسرانمان نیز همینطور هستیم. مثلا در دعوای زن و شوهری هرچقدر بیشتر باهم بحث بکنند بدتر میشود. اگر زن و شوهرها دست از بحث برمیداشتند و همدیگر را بغل میکردند، تأثیرش از حرفهایی که بهم میزنیم و میخواهیم بفهمانیم، بیشتر بود.
سوال: دختر من وقتی اضطراب دارد، میگوید با من حرف بزن آرام میشوم.
جواب: با من حرف بزن یعنی چه؟ یعنی مادر آرام با من صحبت کن، نصیحتم نکن، راهحل به من نده، منظورش این است دست روی مغز بدنی و مغز هیجانی من بگذار ولی ما شروع به نصیحت کردن و حرف زدن میکنیم.
این باید گوشه ذهن شما و راهنمای شما باشد و فقط درمورد بچهها نیست، مثلاً همسرتان بالای سرتان ایستاده و با شما بحث میکند، شما اصلاً نباید با او وارد بحث بشوید، دعوتش کنید که بیا برویم بنشینیم، همینکه از وضعیت ایستاده به وضعیت نشسته قرار میگیرد، مغز بدنی آرامتر میشود. شما باید به گونه ای دست روی مغز بدنی همسرتان بگذارید اوضاع آرام میشود و بعد شما بروید سراغ مغز هیجانی مثلاً همدردی و همدلی که میکنیم خیلی روی مغز هیجانی که مغز پستانداران است، اثر میگذارد و گفتگو نیز روی مغز متفکر تاثیر می گذارد.
اینها که من به شما میگویم جدای از بحث درمان است. درمان بهعهده روانشناس و مشاور است و شما مادر و پدر هستید. حتی بچه شما زمانی که درحال درمان است شما باید نقش پدر و مادری تان را حفظ بکنید. اولین چیزی که باید انجام بشود همدلی و همدردی است و این چیزی است که مغز بدنی و هیجانی بچه تان را آرام میکند.
مثلا شما صبح میخواهید جایی بروید و عجله دارید، حالا بچه شما روی موهایش گیر افتاده که موهایم صاف نمیشود، مثلا دختر کوچولویی که میخواهد موهایش را دم اسبی ببندد خودش هم میخواهد ببندد و مادرش را نمیپذیرد و میگوید کج شد یا لباسش را میگوید الآن صاف نیست و کج است. اولین نکتهای که باید حواسمان باشد این است که وارد همدلی و همدردی با بچه بشویم. همدردی چگونه است؟ یعنی نشان بدهیم الان من از اینکه شما ناراحتی، ناراحت هستم. چهره من را میبیند، که ناراحت شده ام ولی عصبانی نیستم و با او همدلی میکنم و میگویم میفهمم. مامان میفهمم که این فکر اذیتت میکند. از اینکه الان موهایت صاف نیست چقدر ناراحت و بهمریخته ای یا از اینکه فکر میکنی درسها را فراموش میکنی چقدر بهمریخته ای یا از اینکه فکر میکنی دستهایت تمیز نشده از اینکه فکر میکنی…
گام اول؛ همدلی و همدردی: ما حمله نداریم، جنگ نداریم، بحث نداریم، اصلاً شروع مان با همدلی و همدردی است. چون ما میدانیم مغز از پایین به بالا آرام میشود بعداز همدلی و همدردی اضطراب و وسواس بچه بیشتر نمیشود (حتی ممکن است کمتر نشود) ولی بیشتر نمیشود.
گام دوم؛ تمرکز بر حل مساله: خب حالا باید چکار کرد؟ چون حالا دیرمان شده تو هم این فکر اذیتت میکند میخواهی ادامهاش را در ماشین انجام بدهی؟ یعنی بچه متوجه میشود که نمیشود همینطوری فقط به این بپردازیم. میخواهی فعلاً موهایت را نبندیم تا بعد؟ باید بر روی حل مسئله تمرکز کنیم.
گام سوم؛ برنامه ریزی از قبل: اگر میدانید بچه شما وسواس یا اضطراب دارد مخصوصاً وسواس، باید همیشه یک برنامهریزی از قبل داشته باشید؛ یعنی چه؟ یعنی اینکه هیچوقت بچه خود را در تنگنا قرار ندهید (این درمورد بچهها خیلی صدق میکند) زمانیکه من میدانم بچه ام صبح ها یا عصرها این کارها را میکند، یا خانه فلانی که میرویم این کارها را میکند، من باید از قبل برنامهریزی داشته باشم. مثلاً اگر میدانم بچهام صبحها اضطراب جدایی یا وسواس دارد یا از فلان موضوع میترسد، از قبل برنامه ریزی می کنم. مثلاً شبها زودتر میخوابم و صبحها زودتر بلند میشوم تا منزل متشنج نشود. چرا؟ چون وسواس دو ریشه دارد ژنتیک و تربیت.
درمورد ژنتیک من نمیتوانم کاری بکنم، ژنتیک من به بچهام منتقلشده اما تربیت من می تواند تربیت بدون استرسی باشد بنابراین میخواهم استرس هایی که روی بچهام به وجود میآید را کم بکنم. مثلاً من و همسرم شاغل هستیم صبحها زودتر از خواب بیدار میشویم که اگر چنین موقعیت وسواسی پیشآمد بتوانم مدیریت بکنم.
من همدلی و همدردی میکنم، برنامهریزی هم از قبل کردهام الان با بچهام صحبت میکنم که مامان چکار کنیم؟ الان پنج دقیقهی دیگر وقت داریم و بابا دیرش میشود و باید برویم. چه کار کنیم؟
گام چهارم؛ حذف انطباق: بچه از شما روش انطباقی میخواهد. انطباق چیست؟ انطباق آن زمانی است که خانواده در خدمت وسواس باشد لطفاً اینموضوع را خیلی جدی بگیرید. وقتی خانواده در خدمت وسواس باشد انطباق میشود. یعنی ما خانوادگی با وسواس بچهها سازگار شدیم، یعنی چه؟ یعنی کاری میکنیم که بچه بتواند وسواسش را خوب انجام بدهد، مثلاً بچه از شما میپرسد مامان موهایم صاف شد شما میگویید بله صاف شد، چرا؟ چون میخواهید دیگر ساکت بشود. یا بچه میپرسد مامان شیر گاز را بستی؟ شما میگویید بله بستم. به اینها انطباق میگوییم. انطباق در وسواس خطرناک است، یعنی انطباق شرایط گسترش وسواس را فراهم میکند.
بنابراین من همدردی و همدلی میکنم، زمانیکه بچهام آرامتر شد روی حل مسئله کار می کنم، از قبل هم برنامهریزی میکنم اما در خدمت وسواس بچهام نیستم. به بچهام کمک نمی کنم اتاقش را همانطور که وسواس اش میگوید مرتب بکند، آنطوری که بچه میگوید لباسش را نمیشویم، آن سوالاتی که بچه میپرسد را پاسخ نمیدهم. چرا؟ چون همه اینها وسواس است. من به او میگویم میدانم دلت خیلی میخواهد به تو اطمینان بدهم ولی تو می دانی این فقط یک فکر وسواسی است و من هر چه به تو پاسخ بدهم آن فکر بیشتر پررو میشود.
گام پنجم؛ تحمل پریشانی کودک: بچه شروع به پریشانی کردن میکند. شما باید تحمل پریشانی بچه را داشته باشید. بچه را آرام میکنیم ولی زمانیکه از انطباق نداشتن من بهم ریخت اشکالی ندارد من تحمل میکنم، اجازه میدهم که گریه بکند، بحث بکند، من را بزند باز هم من با او همدلی و همدردی میکنم ولی در خدمت وسواس نیستم و قرار نیست خانهی ما هم در خدمت وسواس باشد. این یکی از بدترین روشهایی است که والدین انتخاب میکنند. برای اینکه اوضاع را ساکت بکنند جای همدلی و همدردی را با انطباق اشتباه گرفتهاند. به بچه جواب میدهند و وسواس اش روزبهروز پررنگتر میشود. من انطباق ندارم حالا بچه پریشان میشود تحمل پریشانی بچه را دارم.
گام ششم؛ الگوسازی رفتار صحیح: رفتار صحیح را الگوسازی میکنم. یعنی چه؟ نه اینکه به بچه بگویم ببین من چه کار میکنم تو هم همین کار را بکن. من خودم به عنوان یک فرد در زندگی کارهایی را انجام میدهم که اگر بچه ام دید بگوید مامانِ من هم این کارها را انجام میدهد. مثلاً مادر من اتاقش مرتب است ولی این کارها را نمیکند. این الگوسازی اثر فوری ندارد و اثرش بلندمدت است.
گام هفتم: اگر خودتان وسواس یا اضطراب دارید به بچه این جمله را بگویید؛ «من الگوی خوبی نیستم ولی راهنمای خوبی هستم» همیشه والدین وسواسی میگویند ما چه کار کنیم؟ باید با بچه صحبت کنید و بگویید من بهخاطر وسواسی که دارم الگوی خوبی برای شستشو نیستم ولی راهنمای خوبی هستم که به تو بگویم وقتی این فکرها اذیتت میکند هرچه بیشتر به آن پاسخ بدهی بدتر میشود این را میتوانم راهنمایی کنم چون وسواس را میشناسم، خواندهام و درگیر آن هستم ولی به هر دلیلی الان نمیتوانم رها بشوم بهخاطر همین من الگوی خوبی در شست و شو نیستم، در اعمال مذهبی الگوی خوبی نیستم اما راهنمای خوبی هستم.
در الگوسازی لازم نیست کار خاصی انجام بدهید. منظور از الگوسازی این است که خود شما بهعنوان مادر و پدر رفتارهای صحیح را انجام بدهید. مثلاً شما نمیتوانید دروغ بگویید ولی به بچههایتان بگویید دروغ نگو چون شما خودتان الگوی صحیحی نیستید ولی اگر شما خودتان دروغ نگویید بچههایتان بعداز مدتی وقتی ببیند شما چقدر جراتمندانه صحبت میکنید و دروغ نمیگویید روی او اثر میگذارد.
یکی از مهمترین شرایط یادگیری، الگوگیری است. بچهها بهشدت از ما الگو میگیرند.
با بچه همدلی و همدردی بکنید بچه باید حس بکند که مادرم میفهمد چه چیزی من را اذیت میکند، بعد به او میگوییم الان چه کار کنیم؟ همیشه از قبل برنامهریزی داشته باشید، بههیچعنوان در دام وسواس و اضطراب بچهها نیفتید مثلاً اگر بچهای اضطراب جدایی دارد و میخواهد مدرسه نرود، ما نمیگوییم مدرسه نرو ولی اگر شما با او بروید و در مدرسه بمانید این همدلی و هم دردی میشود و هیچ اشکالی ندارد. یا درمورد وسواس اگر انطباق نباشد بچه پریشان میشود. الان هر چه از شما سوال میپرسد شما میگویید مامان پاسخدادن من به شما هیچ کمکی نمیکند فقط وسواس تو را قویتر میکند بچه بهم میریزد باید تحمل پریشانی اش را داشته باشید. همیشه بهعنوان یک الگوی صحیح عمل کنید و اگر خودتان وسواس هستید به بچه بگویید در این قسمت من الگوی خوبی نیستم اما خیلی خوب میتوانم راهنمایی بکنم.
با بچهها همه چیز باید واضح و مشخص باشد ما نمیخواهیم هیچ چیز پنهانی با بچهها داشته باشیم که سردرگمی باشد اگر این حرف را زد من چه بگویم؟
سوال: فردی که در این موارد در مقابل بغل شدن گارد میگیرد چه باید کرد؟
جواب: اشکالی ندارد، کنارش بنشینید و حرف نزنید و سکوت کنید، کمی دستش را بگیرید و همینکه شما وارد حرف زدن نشوید و کنارش بنشینید بچه بدنش آرام میشود، یک مقدار هیجانش تسکین پیدا میکند.
سوال: دخترم زمان بیرون رفتن خیلی دیر آماده میشود حتی گاهی از یک ساعت قبل به او میگویم و یادآوری میکنم ولی باز هم معطل میشویم، باید چکار کنم؟
جواب: این چیزی که شما می گویید هیچ کدام از این هفت گام در آن رعایت نمیشود، حالا با این هفت مرحلهای که گفتم جلو بروید. زمانیکه ما به بچه میگوییم و بعد هم به او یادآوری میکنیم، هیچ همدردی و همدلی در آن وجود ندارد، تمرکز بر روی حل مسئله نیست و فقط حرف زدیم، ما والدین فقط حرف میزنیم. یعنی مغز را از پایین به بالا آرام نمیکنیم. جای تاسف دارد که خیلی از اوقات ما الگوی خوبی نیستیم و فقط خیلی خوب حرف میزنیم. خودمان هم جاهایی از رفتارهایمان دفاع میکنیم و به بچه نمیگوییم من در این زمینه الگوی خوبی نیستم اما میتوانم راهنمایی ات بکنم.
سوال: ما راهکار بدهیم یا از بچهها راهکار بخواهیم؟
جواب: اگر راهکار دادن تمرکز بر حل مسئله است اشکالی ندارد، مثلاً بگوییم مامان چه کار کنیم؟ میخواهی الان این کار را انجام بدهیم؟ پیشنهاد می دهیم و بعضی وقتها هم از خود بچه میپرسیم. فقط حواستان باشد انطباق با وسواس پیدا نکنید.
سؤال: در بچه چهارساله چطور میشود انطباق را حذف کرد؟ چون نمی توانیم برایش توضیح بدهیم این فکر وسواسی است.
جواب: مثال بزنید، دقیقاً به من بگویید آن فکر وسواسی چیست؟ مثلاً میپرسد من دستم را به اینجا زدم طوری نیست؟ من چه بگویم؟ میخواهد از شما این جواب را بشنود که نه طوری نیست. حال شما چون به بچه گفتید این وسواس است به او میگویید میدانم چرا این را از من میپرسی، میخواهی با جواب من آرام بشوی. اما من میدانم اگر به تو پاسخ بدهم شاید الان آرام بشوی ولی وسواس ات قویتر میشود پس به من اجازه بده هیچ جوابی ندهم. زمانیکه شما این کار را بکنید بچه پریشان میشود، حتی ممکن است شما را بزند. هیچ اشکالی ندارد و شما باز میگویید تو این قدر برای من عزیزی که میدانم الان ناراحتی و ناراحتی تو برای من اینجا ارزشمندتر از آن است که وسواس ات قویتر بشود. لازمه این صحبت ها آن است که شما مشکل وسواس را برای بچه گفته باشید. خانوادهها میخواهند کلمه وسواس را نگویند، اگر بچه وسواسی است چرا نباید بگوییم؟ اگر ما بگوییم بچه دقیقاً میداند این وسواس است و باید با آن چکار کند.
سوال: تشخیص اینکه یک رفتار وسواسی است یا نه، سخت نیست؟
جواب: از یک مشاور حتماً کمک بگیرید. گاهی اوقات برای والدین واقعاً سخت میشود. حتماً اگر به وسواس شک دارید با یک متخصص در زمینه وسواس در ارتباط باشید. کلاً وسواس را در بچهها شوخی نگیرید یعنی وسواس در بچهها آزاردهنده است و میتواند خیلی جاها با زندگیشان تداخل ایجاد بکند.
سوال: مثلاً می گوید یک لباسی سختم است بپوشم، در صورتیکه لباس راحتی است، یا گردنبند ظریفی بر گردنش کردم چون عادت ندارد تحمل نمیکند و میخواهد دربیاورد، ما باید مقاومت کنیم؟ از او پرسیدم با آن چه مشکلی داری؟ جوابی نداشت ولی نمیخواست گردنش باشد.
جواب: وقتی بچه برای یک لباس بدقلقی میکند و نمیپوشد (البته اگر وسواس باشد و حساسیت بچهگانه نباشد) شما با او همدلی و همدردی میکنید. فکر میکنم این گردنبند را خیلی دوست داری ولی وقتیکه روی بدنت است احساس بدی داری، درست است؟ ممکن است بچه بگوید من اصلاً گردنبند را دوست ندارم، ولی اگر وسواس باشد شما به محض آنکه بگویید من میدانم این را دوست داری اما وسواس اذیتت میکند، حس خیلی خوبی به بچه دست میدهد. میگوید مادر من را فهمید. بعد به او میگویید حالا چکار کنیم؟ گردنبند خیلی قشنگ است ولی شما چون اذیت میشوی میخواهی استفاده نکنی آیا راهی دارد؟ آیا می توان کاری کرد که هم این را داشتهباشی و هم کمتر اذیت بشوی؟ بعد برای بچه توضیح میدهیم: فکر می کنم اولش اذیت بشوی ولی هرچه پیش برود بهتر میشود، میخواهی امشب امتحان بکنی؟ این حل مسئله میشود. اگر شما بگویید چون اذیت می شوی نمیخواهد بیاندازی این انطباق میشود که ما با انطباق خیلی مشکل داریم.
سوال: من میخواستم مسئله فرزندم را حل کنم اما پدرش میگفت بگذار هر طور که میخواهد باشد.
جواب: بستگی به این دارد که بچه وسواس باشد یا نباشد.
سوال: یکبار دخترم مدام خودش را در آینه چک میکرد و حتی میخواست آینه را با خودش بیاورد ولی من نگذاشتم و این مسئله باعث شد روی آینه حساس بشود. الان در خانه آینه اش را کنارش می گذارد که من او را از آینه اش جدا نکنم.
جواب: احتمالاً وسواس است. برای بچه چهار ساله باید وسواس را توضیح دهید. اگر سابقه وسواس در خانوادهتان هست حتماً باید درمانش را شروع بکنید. ولی اگر زمینه وسواس ندارید میخواهید مدتی صبر کنید ببینید وسواس هست یا نه. حال در آن زمان که بچه مرتب خودش را چک میکند پدر یا مادر حدس میزند که وسواس است، می روم همدلی و همدردی میکنم، اسم بچهام را به زبان میآورم، تماس چشمی با او برقرار میکنم اینها همه همدلی و همدردی هست، کنارش مینشینم و میگویم انگار این آینه خیلی اذیتت میکند ولی الان ما وقت نداریم چکار کنیم؟ بعد میگوید آینه را با خودم بیاورم. این هم یک راهحل است، یعنی اینکه آینه را با خودش بیاورد یک راهحل است و لزوماً انطباق نیست. انطباق زمانی است که شما بگویید این آینه را در ماشین میگذارم همیشه باشد. خیلی وقتها همین همدلی پدر و مادر بچه را آرام میکند.
ولی اگر بچه از شما پرسید من خوبم؟ الان خوبه؟ شما میگویید اینکه یک فکری تو را اذیت میکند و اینکه من جواب سوالت را بدهم فرقی نمیکند. ممکن است یک لبخند بزنید و بگویید انگار دوباره فکرها اذیتت میکند میخواهی الان برویم؟ ولی اگر ما بهجای همدلی و همدردی روشی را به کار ببریم که بچه حس بکند به او حمله شده، این وسواس اش را بدتر میکند.
سوال: دختر من هنگام بیرون آمدن از خانه در انتخاب لباس میماند و با گریه از من میخواهد تو بگو که چه لباسی انتخاب بکنم؟
جواب: شما همدلی و همدردی میکنید و میگویید دوباره انگار این فکرها اذیتت میکند درست است؟ شما از قبل به او پیشنهاد دادید این سه لباس به نظر من برای جاییکه میخواهیم برویم مناسب است. این همان برنامهریزی از قبل شدهاست. بچه به شما میگوید تو بگو من چه انتخاب بکنم. شما میگویی من واقعاً نمیدانم چه انتخاب بکنی، خودت باید تصمیم بگیری. اینکه میخواهی من برایت بگویم چه انتخاب بکنی صرفاً برای این است که تو اذیت نشوی ولی من نمیتوانم بگویم. بعد بچه بهم میریزد هیچ اشکالی ندارد بگذارید بهم بریزد. شما مرتب به او اطمینان ندهید چون اطمینان دادن شما اوضاع را بدتر میکند.
سوال: از چه سنی وسواس را معرفی بکنیم؟
جواب: از هر زمانیکه مطمئن شدید بچه وسواس دارد باید برای او توضیح بدهید وسواس چیست. اما باید مطمئن بشوید که وسواس دارد.
سوال: تدافع لمسی چیست؟
جواب: تدافع لمسی یک نشانه است و کاملاً با وسواس متفاوت است. در تدافع لمسی هیچ چیز دیگری نیست، یعنی هیچ کدام از این افکار و اضطرابها نیست فقط بچه یک مشکل دارد، آستانهی لمس یا تحملش خیلی پایین است. اگر این یکی از نشانههای وسواس است که کاری با آن نداریم و جزء وسواس است ولی اگر وسواس ندارد و فقط تحملش خیلی پایین است، تدافع لمسی دارد و کاری به وسواس ندارد.
سوال: اگر شبها قبلاز خواب به خاطر استرس پشت سر هم دستشویی برود چگونه این هفت مورد را رعایت بکنیم؟
جواب: بچههایی که شبها اضطراب دارند و بهخاطر آن مرتب دستشویی میروند اصلاً بچه را سرزنش و تحقیر و دعوا نکنید. وقتیکه میخواهد دستشویی برود شما به او بگویید یک لحظه بیا و بغلش کنید و از او بپرسید چه چیزی اذیتت میکند؟ این همدردی و همدلی است یعنی دست روی آن قسمت شکم شان که مثانه هست بگذارید و بگویید حس میکنی مثانه ات پر است، حس میکنی نیاز به دفع ادرار داری، بعد میگوید آره بگذار بروم. شما میگویید میخواهی کمی پیش من بنشینی؟ این قسمت بدن که آرام بشود خیلی مهم است. بیا یک مقدار راجعبه این با هم صحبت کنیم و بعد نگذارید دستشویی برود و بگویید اصلاً چه میشود؟ چه اتفاقی برایت میافتد؟ الان چه کار کنیم؟ میخواهی این موضوع را با یک نفر که در مورد اضطراب تخصص دارد صحبت بکنیم، یعنی بچه بفهمد شما درکش میکنید و روی حل مسئله تمرکز دارید و به او پیشنهاد میدهید به یک متخصص مراجعه بکنید.
سوال: اگر برای وسواس کودک بتوانیم آگاهانه رفتار بکنیم، باید حتماً با روانشناس هم صحبت بکنیم؟
جواب: بله، اگر وسواس است چون شما درمانگر وسواس نیستید، شما فقط میتوانید مادری بکنید. ولی اگر شک دارید وسواس هست یا نه؟ عجلهای نداریم.
سوال: دختر من زمانیکه معلمش چیزی را توضیح میدهد اضطراب میگیرد و میگوید نکند نتوانم درست جواب بدهم.
جواب: همدلی بکنید که چه چیزی شما را اذیت میکند و حالا باید چکار کرد و همه مراحلی که گفتم یعنی پاسخ به او ندهید که بله میتوانی و من مطمئن هستم که میتوانی این کار را بکنی.
دغدغه اصلی ما این است که اینها جزء موضوعات بهروز است یعنی موضوعاتی هست که ما امروزه در جامعه خیلی با آن درگیر هستیم.
در اختلالات اضطرابی، اضطراب خیلی زیاد است و در وسواس هم پریشانی خیلی زیاد است. اگر این دو مورد درمان نشود و یا با شیوه درست با آن برخورد نشود، اضطراب و پریشانی بچهها روزبهروز بیشتر میشود. این اضطراب و پریشانی آنها را کلافه میکند کلافه که میشوند عملکردشان مختل میشود، عملکرد که مختل شد ممکن است نسبت به دیگران تحریکپذیر بشوند و داد بزنند. حال به اضطراب و ترس و پریشانی و عملکرد مختلش، پرخاشگری هم اضافه شدهاست. عملکرد بقیه هم با او مختل میشود و دعوایش میکنند، سرزنشش میکنند. عملکردش که پائین میآید تحقیر میشود و بعد یکباره ما میبینیم در نوجوانی و بزرگسالی یک فرد پرخاشگر داریم. فردی که عملکردش مختل است. بهخاطر همین است که میگویم جنبههای درمانی را جدی بگیرید.
نمیخواهم شما را حساس کنم و حساس شدن روی یک موضوع خودش بدتر است. ولی لطفاً به موضوعاتی که امروز گفته شد، بیشتر فکر کنید و بیندیشید، مخصوصاً اینکه ما دو مورد را در وسواس و اضطراب نباید داشتهباشیم؛ حمله نداریم و انطباق هم نداریم. بلکه همدلی و همدردی داریم، تمرکز بر حل مسئله داریم، چکار کنیم، اینکه بچه بداند که وسواس دارد هیچ مشکلی نیست ولی شما نگویید که وسواس داری و پیش یک مشاور و روانشناس بروید و او تشخیص دهد، روان شناس به او میگوید و بعد شما راجع به آن صحبت کنید. چرا میگویم شما نگویید؟ چون شما نمیدانید که وسواس دارد یا نه؟ سن کودکی هست و باید مطمئن باشیم این تشخیص که روی بچه میگذاریم تشخیص درستی است.
انتهای پیام/